×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

فریاد ایرانی

[email protected]

× حقیقت
×

آدرس وبلاگ من

faryadirani.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/faryadeirani

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

سفسطه

سفسطه چیست؟

نگارنده (گان):آرش بیخدا

واژه سفسطه (Sophisme) ارتباط ریشه ای با سوفسطائی (Sophistēs) دارد که خود از ریشه سوفوس (Sophos) مشتق شده است که در زبان یونانی به معنی خرد، دانایی و فرزانگی است. سوفسطائی که معرب سوفیست است نیز کسی است که با دانش و خرد و فرزانگی سر و کار دارد یا بعبارت دیگر سوفیسطائی اسم فاعلی است از همان بن سوفوس. سوفسطائی از نظر لغوی همان معنی را میدهد که از واژه فیلسوف اراده میشود یعنی کسی که به مباحث عقلی میپردازد و تفلسف (Philosophize، فلسفه ورزی)  میکند، اما چرا امروزه سوفسطائی یا سوفیست بودن را با فیلسوف بودن یکی نمیدانند؟ این مسئله علتی تاریخی دارد که پیش از طرح آن شایسته است اندکی پیرامون اینکه سوفسطائیان چه کسانی بودند توضیح داده شود.

سوفسطائیان جماعتی بودند که در زمان سقراط  در یونان زندگی میکردند و ادعای دانایی میکردند. کسانی که خود را سوفیست مینامیدند در فنون مناظره و جدل و سخنوری مهارت داشتند و توان اینرا داشتند که طرف مقابل خود را در مباحث ساکت کنند و به قول معروف سر جایش بنشانند. حال در این راه لازم نبود که به حقیقت چنگ بزنند بلکه صرفاً میتوانستند با حربه های مختلف از جمله حملات شخصی، استفاده از ابزارهای روانی، فریاد زدن، استفاده از واژگان زیبا و قلمبه سلمبه و عوام پسند در هر بحث حتی اگر دانشی نسبت به آن نداشتند پیروز شوند. این افراد را همین امروز نیز میتوان دید، کسانی که علاقه ای به حقیقت ندارند و سعی نمیکنند که از حقیقت دفاع کنند بلکه با هر انگیزه ای سعی میکنند با هر ابزاری که میتوانند از آن دفاع کنند و مخالفان را با استدلالنما های خود شکست دهند.

کار این افراد در یونان باستان بالا گرفته بود بطوری که مدرسه هایی را نیز جهت آموزش این شیوه های جدل و سخنوری به علاقه مندان باز میکردند و مورد احترام مردم نیز قرار میگرفتند. بعدها فعالیت سوفسطائیان به دادگاه ها هم کشیده شد و گفته میشود که وکالت از آنجا شروع شد که یونانیان باستان دریافتند که میتوانند مقداری پول به سوفسطائیان بدهند و ایشان را به دادگاه بیاورند تا از آنها دفاع کنند و در متهم کردن یا رفع اتهام بواسطه مهارت سوفسطائیان در سخنوری و قانع کردن عوام پیروز شوند. اگر دقت شود معمولاً کار وکلا این است که پولی بگیرند و از موکل خود دفاع کنند و به این کاری ندارند که موکلشان محق است یا نه بلکه تنها هدفشان این است که از موضع موکلشان دفاع کنند و این درست در مقابل کار فلاسفه است که میخواهند از حقیقت دفاع کنند و به حقیقت برسند نه از مواضعی که از پیش درست پنداشته میشوند. سوفسطائیان گاه کار را تا جایی پیش میبردند که منکر وجود حقیقت میشدند و میگفتند حقیقت مطلقی وجود ندارد.

در همین دوران بود که سقراط پا به عرصه حیات میگذارد. سقراط مردی کوتاه قد و کچل و شکم گنده بود که نمیتوانست یک سوفسطائی خوب باشد، روشن است که سوفسطائی چون کارش متقاعد کردن مخاطب است نه کشف حقیقت، برای انجام کارش نیاز به ظاهری زیبا نیز دارد و سقراط فاقد چنین ظاهری بود. کار سقراط پس از تحصیلات نخستینش که گاه آنرا به دموکرتیوس نسبت میدهند این بود که در کوچه بازارهای یونان باستان راه میرفت و با مردم سخن میگفت و از آنها در مورد آنچه که آنرا درست میپنداشتند و ادعای تبحر و ورزیدگی در آن میکردند پرسش میکرد و آنها را به فکر فرو میبرد و به آنها نشان میداد که آنها آنچه را که مدعی دانستنش هستند در واقع نمیدانند.

دانش به نادانی خود یک دانش است و برای دانستن ضروریست! کتابهایی که افلاطون در مورد سقراط و زندگی اش نوشته است سرشار از شرح گفتگوهای سقراط است با مردم و سوفسطائیان. سقراط باعث میشد که مردم به نادانی خود پی ببرند و از همین رو مردم پس از مدتی سقراط را به دلیل فرزانگی اش سوفیست خطاب میکردند ولی سقراط در مقابل میگفت که من سوفیست (کسی که کارش با فرزانگی و خردورزی در ارتباط است) نیستم بلکه یک فیلسوف (کسی که به فرزانگی و خرد علاقه دارد) هستم. برای درک بهتر این سخن فرض کنید عده ای خود را ورزشکار بدانند و بتوانند وزنه 200 کیلویی را روی سر ببرند، ولی در این میان کسی بیاید و وزنه ای 400 کیلویی را روی سر ببرد و بگوید که من ورزشکار نیستم بلکه ورزش دوست هستم! میتوان تصور کرد که پس از چنین اتفاقی دیگر کسی خود را ورزشکار نخواهد نامید و ورزشکار بودن بیشتر شبیه یک دشنام خواهد شد. سقراط دقیقاً چنین بلایی را بر سر سوفسطائیان آورد،  تواضع سقراط و ادب و واقع بینی او که علی رغم توانایی و دانش خود که میتوانست سوفسطائیان را در بحث ها و مناظره ها شکست دهد و نادانیشان را به آنها اثبات کند ولی با اینحال خود را یک سوفیست نمیدانست بلکه خود را تنها دوست دار خرد میدانست سبب شد که سوفسطائی بودن در طول تاریخ باری منفی پیدا کند و واژه فیلسوف بجای سوفیست استفاده شود.

این تقبیح و تکریه تا جایی ادامه یافت که امروزه و در قرون پس از حیات سقراط  وقتی کسی را سفسطه گر یا سوفسطائی مینامند دیگر منظورشان کسی که فرزانه و اهل خرد است نیست بلکه شخص لفّاظی است که در سخنوری و فنون مناظره مهارت دارد و از واژگان و اسلوب فلسفی و منطقی برای دفاع از یاوه هایی که به هر دلیل به دفاع از آنها مجاب است به کرات سوء استفاده میکند و در اینکار اشتهار دارد و وقتی گفته میشود سخنی یا استدلالی سفسطه آمیز است منظور این است که این سخن علی رغم ظاهرش که سعی شده است شبیه استدلالها و سخنان فلسفی باشد و سیاقی علمی دارد عاری از ارزش حقیقی است و سخنی باطل و در یک واژه "استدلالنما" است.

هر استدلالی را میتوان بصورت چند گزاره که برخی از آنها فرضهای اولیه هستند و یکی از آنها نتیجه یا حکم است و سایر گزاره هایی که نشان میدهند از آن فرضهای اولیه میتوان به این حکم یا نتیجه آخری رسید فرمولیزه یا مرتب کرد. حال پس از مرتب کردن هر استدلال، برای اینکه آن استدلال درست باشد باید مقید به سه شرط زیر باشد:

  1. فرضهای درستی داشته باشد
  2. فرضها با هم ارتباط معنایی داشته باشند.

معمولاً بیشتر سخنانی که سفسطه نامیده میشوند "مغلطه" هستند و سخنان سفسطه کنندگان پر از مغالطات منطقی است، به غیر از فرضهای غلط که یک استدلال را باطل، ضعیف و یا فاسد میسازد، کاستیهای یک استدلال را مغلطه گویند یا به عبارت دیگر به دسته ای از استدلالهای غیر منطقی که کاستی ای بجز مورد شرط 2 در بالا داشته باشند را مغالطه آمیز میگویند. مغلطه ها را میتوان به دو گروه رسمی و غیر رسمی دسته بندی کرد:

  • مغلطه های رسمی آن دسته از مغلطه ها هستند که شناخت آنها با نگاه کردن به ساختار منطقیشان میسر است
  • مغلطه های غیر رسمی آن دسته از مغلطه هایی هستند که با نگاه کردن به محتویاتشان و نه ساختارشان میسر است

.  بنابر این هر حرف غیر منطقی ای را نمیتوان مغلطه نامید، بعنوان مثال اگر فرضهای غلطی در یک استدلال دیده شود نمیتوان آنرا مغلطه نامید اما اگر از الگوی منطقی مشخصی پیروی نکند و یا از الگوی مشخصی از مغلطه های رسمی پیروی کند میتوان آنرا مغلطه نامید، بنابر این هر استدلال نادرستی یک مغلطه نیست ولی هر مغلطه ای یک استدلال نادرست است.

مغلطه های رسمی همچون الگوهای منطقی کاملا شناخته شده هستند و آنها را میتوان تقریباً در هر کتابی که در مورد منطق کلاسیک یا منطق صوری نوشته شده است پیدا کرد، این کتابها معمولا بخشی از مطالب خود را به بررسی انواع مغلطه اختصاص میدهند.

منابع و توضیحات:

1) الگوهای منطقییا قیاسهای منطقی را میتوانید در این فایل بیابید. (به زبان انگلیسی)

پنجشنبه 23 تیر 1390 - 10:10:22 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

پنجشنبه 23 تیر 1390   11:19:52 AM

اين روزا معناي زندگي  نهفته در لبخند تلخ پرندگان به انسانهايي ست  كه از آخرين تكه هاي  نانشان هم نميگذرند...ء

http://faryadirani.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 23 تیر 1390   10:19:37 AM

دروود بر دوستان

با عرض پوزش بنده نیز از اینکه در بیان و توضیح اینگونه مطالب پافشاری می کنم و از شعر وادبیات فاصله گرفتم حال خوشی ندارم ، خواهش میکنم توجه کنید چون هدفی را دنبال میکنم  که در موضوع بعدی خواهم گفت و خواهید دید که باید زمینه سازی میکردم، ضمنا گروهی جدید با عنوان اگر خدا بودید را ایجاد نموده وبا علم بر تکراری بودن آن دوست داشتم نظرات دوستان را بدانم، با سپاس از صبر و برد باری  شما  

آخرین مطالب


بوی ماه مهر


همنوازی استاد بیگجه خانی و فرنام


یادش بخیر


ماه مرضان


شهناز شهنواز


مسئول این همه جهل کیست؟؟؟


زنانگی


حتما ببینید ،بسیار تاثیر گذاره


آموزش موسیقی سنتی ایران


آواز استاد شجریان برمزار همایون خرم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

202942 بازدید

14 بازدید امروز

127 بازدید دیروز

1372 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements