باز، در ویرانه بر جغدان فتاد*****راه را گم كرد و در ویران فتاد
او همه نور است، از نور رضا*****لیك كورش كرد سرهنگ قضا
خاك در چشمش زد و از راه برد*****در میان جغد و ویرانش سپرد
بر سری جغدانش بر سر میزنند*****پرّ و بال نازنینش می كنند
ولوله افتاد در جغدان كه ها*****باز، آمد تا بگیرد جای ما
چون سگان كوی، پُر خشم و مهیب*****اندر افتادند در دلق غریب
باز گوید، من چه در خوردم به جغد؟*****صد چنین ویران رها كردم به جغد
من نخواهم بود اینجا، میروم*****سوی شاهنشاه راجع میشوم
خویشتن مكشید ای جغدان، كه من*****نی مقیمم، میروم سوی وطن
این خراب، آباد در چشم شماست*****ور نه ما را ساعد شه، باز جاست
جغد گفتا: باز حیلت می كند*****تا ز خان و مان شما را بر كند
خانه های ما بگیرد او به مكر*****بر كند ما را به سالوسی ز وكر
می نماید سیری، این حیلت پرست*****و الله از جملۀ حریصان بدتر است
او خورد از حرص، طین را همچو دِبس*****دنبه مسپارید ای یاران به خرس
لاف از شه میزند وز دست شاه*****تا برد او، ما سلیمان را ز راه
خود چه جنس شاه باشد مرغكی*****مشنوش، گر عقل داری اندكی
جنس شاه است او، و یا جنس وزیر*****هیچ باشد لایق لوزینه سیر؟
آنچه می گوید، ز مكر و فعل و فن*****هست سلطان با حشم جویای من
اینت مالیخولیای ناپذیر*****اینت لاف خام و دام گول گیر
هر كه این باور كند، از ابلهیست*****مرغك لاغر چه در خورد شهیست؟
كمترین جغد ار زند بر مغز او*****مر ورا یاری گری از شاه كو؟
گفت باز: ار یك پر من بشكند*****بیخ جغدستان شهنشه بر كند
جغد چبود؟ خود اگر بازی مرا*****دل برنجاند، كند با من جفا
شه كند توده به هر شیب و فراز*****صد هزاران خرمن، از سرهای باز
پاسبان من عنایات وی است*****هر كجا كه من روم، شه در پی است
در دل سلطان خیال من مقیم*****بی خیال من، دل سلطان سقیم
چون بپراند مرا شه در روش*****می پرم بر اوج دل چون پرتوش
همچو ماه و آفتابی می پرم*****پرده های آسمانها می درم
روشنی عقلها از فكرتم*****انفطار آسمان از فطرتم
بازم و در من شود حیران هما*****جغد كه بود؟ تا بداند سرّ ما
شه برای من، ز زندان یاد كرد*****صد هزاران بسته را آزاد كرد
یك دمم با جغدها دمساز كرد*****از دم من جغدها را باز كرد
ای خنك جغدی كه در پرواز من*****فهم كرد از نیك بختی، راز من
در من آویزید، تا بازان شوید*****گر چه جغدانید، شهبازان شوید
آنكه باشد با چنان شاهی حبیب*****هر كجا افتد، چرا باشد غریب؟
هر كه باشد شاه دردش را دوا*****گر چو نی نالد، نباشد بی نوا
مالك ملكم، نیم من طبل خوار*****طبل بازم میزند شه از كنار
طبل باز من، ندای ارجعی*****حق گواه من، به رغم مدعی
من نیم جنس شهنشه، دور از او*****لیك دارم در تجلی، نور از او
نیست جنسیت ز روی شكل و ذات*****آب جنس خاك آمد در نبات
باد جنس آتش آمد در قوام*****طبع را جنس آمدست آخر مدام
جنس ما چون نیست جنس شاه ما*****مای ما، شد بهر مای او، فنا
چون فنا شد مای ما، او ماند فرد*****پیش پای اسب او گردم چو گرد
خاك شد جان و، نشانیهای او*****هست بر خاكش، نشان پای او
خاك پایش شو، برای این نشان*****تا شوی تاج سر گردن كشان
تا كه نفریبد شما را شكل من*****ُنقل من نوشید پیش از نَقل من
ای بسا كس را كه صورت راه زد*****قصدِ صورت كرد و بر الله زد
آخر این جان با بدن پیوسته است*****هیچ این جان با بدن مانسته هست؟
تاب نور چشم با پیه است جفت*****نور دل، در قطرۀ خونی نهفت
شادی اندر ُگرده و، غم در جگر*****عقل چون شمعی درون مغز سر
* رایحه در انف و منطق در لسان*****لهو در نفس و شجاعت در جنان
این تعلقها نه بی كیف است و چون*****عقلها در دانش چونی، زبون
جان ُكل با جان جزو آسیب كرد*****جان از او دُری ستد، در جیب كرد
همچو مریم، جان از آن آسیب جیب*****حامله شد از مسیح دل فریب
آن مسیحی نه، كه بر خشك و تر است*****آن مسیحی كز مساحت برتر است
پس ز جان جان، چو حامل گشت جان*****از چنین جانی شود حامل جهان
پس جهان زاید جهان دیگری*****این َحشَر را وا نماید محشری
تا قیامت گر بگویم بشمرم*****من ز شرح این قیامت قاصرم
* تا قیامت این قیامت را اگر*****شرح گویم قاصر آیم ای پسر
این سخنها خود به معنی، یاربی است*****حرفها دام دَم شیرین لبی است
چون كند تقصیر؟ پس، چون تن زند؟*****چونكه لبیكش ز یارب میرسد
هست لبیكی كه نتوانی شنید*****لیك سر تا پای بتوانی چشید
* یک مثل آوردمت تا پی بری*****وز چنین لبیک پنهان برخوری
بازم با قدرت . داداشمییییی
همنوازی استاد بیگجه خانی و فرنام
حتما ببینید ،بسیار تاثیر گذاره
آواز استاد شجریان برمزار همایون خرم
208945 بازدید
6 بازدید امروز
465 بازدید دیروز
4640 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian